پروانه...
سلام چه خبر -وبی متفاوت ومتنوع و بروز
تاریخ : 27 / 11 / 1389برچسب:,
نویسنده : سروش
به كرم سبز بينديش . بيشترزندگيش را روي زمين مي گذراند ، به
.پرندگان حسد مي ورزد و از سرنوشت و شكل كالبدش خشمگين است
مي انديشد: من منفورترين ؛ زشت ترین، كريه ترین، و محكوم به خزيدن بر روى
زمين ام. امّا يك روز ، مادر طبيعت از كرم مي خواهد پيله اى بتند. كرم
يكه مي خورد... پيش از آن هرگز پيله نساخته ، گمان مي كند بايد گور
خود را بسازد ، و آماده مرگ مي شود . هر چند از زندگي خود تا آن
لحظه نا خشنود است، به خدا شكوه مى برد : خدايا ، درست زماني كه
سرانجام به همه چيز عادت كردم ، اندك چيزى را هم كه دارم ، از من
مي گيرى .
خود را نوميدانه در پيله حبس مي كند و منتظر پايان مي ماند . چند
روز بد ، در مى يابد كه به پروانه اى زيبا تبديل شده ، مى تواند به
آسمان پرواز كند و بسيار تحسين اش كنند. از معناى زندگي و
برنامه هاى خدا شگفت زده است .

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
آخرین مطالب