فرهنگ سه نقطه یعنی جمله ات را تمام نکنی. یعنی بجای انتخاب و بکارگیری صفت و سخن، با سه نقطۀ معلق در هوا مخاطبت را در خماری بگذاری و بروی
فرهنگ سه نقطه یعنی حرفت را بطور کامل نزنی و نزدنِ حرفت را بعنوان سبک و سیاق و سیاست به خودت و بدیگران بفروشی
فرهنگ سه نقطه یعنی ترک میدان. یعنی پر نکردن فضایی که وعده اشغالش را داده بودی. یعنی شانه خالی کردن از زیرِ وزنِ حضور خودت و واگذاشتن آن بدیگرانی که برای بار کشی داوطلب نشده بودند
فرهنگ سه نقطه نه منحصر به سه نقطه است و نه محدود به فنِ نگارش
همین استفاده رایج و وافر از استعاره و ایهام و کنایه، که اینقدر مرشد و پیرو دارد، که در طول تاریخ استبداد زده مان اهل قلم و قدم را قادر به ابراز وجود کرده، و امروز انگار بخشی از سرشت و خو مان شده نوعی سه نقطه است، چرا که بجای روشن کردن بحث و صاف کردن مسیرِ استدلال، خواننده را به کشف رمز وامیدارد
سه نقطه به معنی سکوت نیست، که واژه را در پیلۀ پیچیدگی تنیدن است زمانی که چشمها و گوشهای اطرافیان، مشتاق و مستعد فراگیری است
فرهنگ سه نقطه پیچاندن خودی و غیر خودی است، اولی به رسم مزاح و دومی به سبک استهزا
فرهنگ سه نقطه "دو پهلو حرف زدن"، و "با زبان بی زبانی گفتن" است – چه در کردار یا گفتار ، چه با دوست یا دشمن ، چه در فضای امن یا نا امن
فرهنگ سه نقطه نهادینه کردن "خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل" و "عاقلان دانند" است. و سپس "از ظن خود" یاری طرف را سنجیدن. یعنی شفاف نبودن اما متوقع بودن است
نظرات شما عزیزان: