پنجاه مزيت زن بودن/پنجاه مزيت مرد بودن/طنز
سلام چه خبر -وبی متفاوت ومتنوع و بروز
تاریخ : 15 / 6 / 1390
نویسنده : سروش
پنجاه مزيت زن بودن

1-هيچ وقت مجبور نيستي به تعدادموهاي سرت بري خواستگاري.كافيه فقط يه "بله" كوچولو بگي اونم با هزار منت و ناز و كرشمه.
2_به سادگي اب خوردن مي توني چند تا پسر رو تو كوچه به جون هم بندازي.(روشش رو خود خانما بهتر مي دونن.پس نيازي به نوشتن نيست)
3_لازم نيست صبح به صبح صورتتو اصلاح كني.ماهي يه بارم كافيه.حالا از مناطق ناجور ديگه بگذريم!!!!!.
4_هيچ وقت از بوي گند زيربقل خودت عق نمي زني.
5_مجبور نيستي وقت دستشويي رفتن زير اواز بزني كه اهالي خونه، بقيه صداهاي نافرم رو نشنون.
6_هيچ موجود ديگه اي مثل تو تا اين حد ريزبين و بادقت نيست كه در يك نگاه، مارك كفش زري خانم يا مدل موهاي اقدس خانم رو بفهمه.
7_خوب مي توني نقش بازي كني.
8_انقدر زود همه چي رو مي گيري كه شش سال زودتر از اقايون به تكليف مي رسي.
9_بزرگترين پوئن:خيالت از بابت سربازي راحته!.صد سال سياهم كه دانشگاه قبول نشي ككتم نمي گزه.
10_تو اماكن عمومي با خيال راحت مي توني جيغ و داد راه بندازي چون به هر حال كي وجودشو داره كه رو يه دختر صداشو و احيانا خدايي نكرده دستشو بلند كنه؟!!.
11_در تاريخ جهان به زيركي معروفي.
12_مي توني هزار بار هم فيلم رومئو و ژوليت رو ببيني و باز گريه كني.
13_و مهم تر اينكه هيچ وقت از گريه كردنت خجالت نمي كشي.
14_يه چيز باحال:هم دامن مي پوشي و هم شلوار!.
15_بهشتم كه زير پاي امثال شماست.
16_بيشتر از اقايون عمر مي كني(از لحاظ علمي ثابت شده).
17_فقط تويي كه مي دوني بوي خاك بارون زده تو شباي پاييزي چه جوريه.
18_از قديم گفتن:پشت هر مرد موفقي زني باذكاوت بوده.
19_هيچ كي نمي دونه دقيقا تو فكرت چي مي گذره؟ خود فرويد، پدر روانشناسي جهان گفته:بزرگترين سوالي كه هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نيافته ام اين است كه يك زن چه مي خواهد؟.
20_چند تا از جنگ هاي بزرگ تاريخ جهان به خاطر عشق شديد مردها به جنس تو بوده.
21_اين يكي ديگه كاملا مستنده:باهوش ترين انسان دنيا يك زنه!.
22_با اينكه ممكنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشي ولي يادت بمونه كه زني، سال ها پيش با هوش و ذكاوتش يكي از مردان قدرتمند دنيا رو شكست داد(شكست شرم اور فيليپ، پادشاه اسپانيا از اليزابت، ملكه انگلستان 1533_1603)
23_نماد الهه عشق، زيبايي، جنگ و عقلانيت در يونان باستان به شكل زنه.
24_يادت باشه كه خداوند، تمام جهان رو به خاطر بركت وجود يك زن افريد.(خانم فاطمه زهرا)
25_با اينكه از مردا ضعيف تري ولي لازم نيست صدتا كلاس كاراته و تكواندو و از اين جور چيزا بري...به يه چنگ و گيس كشي بسنده مي كني.
26_جورابات بوي پنير كپك زده نمي ده.
27_با موهاي پا و زيربغلت نمي شه كلاه گيس ساخت.(راستي اين يه پوئن واسه اقايون نيست؟...)
28_مي توني در سكوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزني اگرچه شايد هيچ كدوم از اقايون معنيشو متوجه نشن.
29_سال ها پيش دختري 18 ساله فرماندهي ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاريخ جهان ماندگار كرد(ژاندارك).
30_درهاي كعبه تنها به روي يك زن باز شد.
31_سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شكل زنه.
32_با قوس كمرت چه كارا كه نمي توني بكني.....
33_خداوند در وجودت دستگاهي رو تعبيه كرده كه هيچ مردي نداره و اگر به خاطر وجود اون نبود نسل بشريت تداوم پيدا نمي كرد.(اطلاع رساني براي اون دسته از اقايوني كه تو واحد تنظيم خانوادشون ضعيفن:اسم اين دستگاه اعجاب انگيز رحمه).
34_واقعا تا حالا هيچ مردي شب ها به اسمون نگاه كرده؟.
35_عذر موجه زياد داري.
36_هزار جور مدل خنده ،داري كه هر كدوم رو يه موقع تحويل بقيه مي دي..
37_توانايي صوتيت بالاست.(كدوم مردي بلده جيغ بنفش بكشه؟).
38_خيانت عشقي نمي توني بكني(علم روانشناسي به اين نتيجه رسيده كه زن ها هرگز نمي تونن دو مرد رو همزمان و به يك شكل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا).
39_شايد از طرز كار كامپيوتر يا تكنيك هاي فوتبال سر در نياري ولي اگه يه هفته طرف اشپزخونه نري اقايون حتما يه بلايي سرشون مي ياد.(توضيح اينكه در چنين مواردي دو حالت وجود داره:1_اقايون خسيس از گشنگي مي ميرن 2_دست و دلبازاش كه غذاي حاضري خريدن واسشون خيالي نيست يا ورشكست مي شن يا مسموم.)
40_دو هفته هم كه حموم نري بوي گربه مرده نمي دي.
41_هيچ وقت خودتو واسه اين فكر كه زير لباس اقايون چه شكلي ممكنه باشه ازار نمي دي.
42_مجبور نيستي واسه اينكه يه نفر به خواهرت چپ نگاه كرده ،خون و خونريزي راه بندازي.نه اينكه رگ غيرت نداشته باشيا ! درواقع اپن مايندي(open minde ).
43_بلدي چه طوري بدون اينكه زور بازويي لازم داشته باشي روي بقيه رو كم كني.(با زبونت)
44_اگه زشت باشي(كه خيلي كم چنين چيزي پيش مي ياد)مي توني خودت رو با ارايش خوشگل كني.اگه قدت كوتاهه مي توني كفش پاشنه دار بپوشي. اگه موهات كم پشته مسئله اي نيست چون روسري داري.
45_تو بچگي بخشي از عضو بدنت رو به عنوان يه چيز اضافه نمي كنن.(منظورم چيزي غير از بند نافه).
46_اوه البته يادم رفته بود كه همه اقايون هم(حداقل ايراني هاش) يه يار تو زندگيشون دامن پوشيدن!.(كل فاميل هم بهشون تا يه شبانه روز خنديدن).
47_ در دنيا هرگز به اندازه اي كه در حق تو اجحاف شده در حق موجود ديگه اي نشده با اين حال امروزه زن ها رو در هر عرصه اي مي بينيم:سياست، اقتصاد، علم و حتي ورزش!.
48_و غم انگيزترين مزيت اينه كه روزي مادر مي شي و به موجودي زندگي مي بخشي.
49_چراغ هر خونه اي يك زنه.
50_و در اخر اينكه فقط با يك حركت ناچيز مي توني صد تا مرد رو از خود بي خود كني.(توضيحي لازم نيست).

پنجاه مزيت مرد بودن

1- اسم هر جك و جونوري رو روي شما نميگذارند از قبيل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرك
و موارد ديگر كه اينجا جاش نيست !
2- در عروسي ميتونيد لباسي رو كه بارها به تن كرديد رو دوباره بپوشيد
3- ميتونيد هر صد سال يه بار هم موهاتون رو شونه نكنيد و بعد بگيد مد روزه
4- از ترس اينكه كسي سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قايم نميكنيد
5- مطمئنا استهلاك فك شما به مراتب كمتر است
6- مدل لباس دختر شمسي خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نميكنه
7-در موقع استرس هيچوقت ناخنهاي خود را نميجويد
8-هفته اي دو بار شكست عشقي نميخوريد!
9-لازم نيست از 18 سالگي موهاي سرتون رو رنگ كنيد چون موهاي جوگندمي خيلي هم به شما ميآد
10- فقط شما ميتونيد بريد استاديوم
11- خودتون پنچري ماشينتونو ميگيريد
12-لازم نيست با قرار دادن انواع جكهاي هيدروليك و غير هيدروليك در پاشنه كفش قدتون رو افزايش بديد
13- ميتونيد تمام روز بادوستانتون بريد كوه و وقتي برميگرديد خونه براي خانمتون تعريف كنيد كه چه روز پركاري داشتيد
14- موقع خواستگاري به هيچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سيني چاي نيستيد
15- از ديدن كله پاچه دچار تشنج نميشيد
16- هيچ كس از اينكه دست پخت افتضاحي داريد به شما ايراد نميگيره
17- فقط شماييد كه لذت تماشا كردن فوتبال يوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسي پور درك ميكنيد
18- فقط شماييد كه ميتونيد لذت تكچرخ زدن با موتوررو تجربه كنيد
19- ميتونيد با خط ريشتون بيش از 12000 اثر هنري خلق كنيد
20- به طلا و جواهرات ديگران در حالي كه داريد از حسادت منفجر ميشيد نگاه نميكنيد
21- تو عروسي ها لازم نيست چند تن زنجير از خودتون آويزون كنيد كه تازه ديگران ازتون بپرسند بدلييييييه ؟
22- سر سفره عقد لازم نيست بريد گل بچينيد و گلاب بياريد و نون بگيريد و اينا…
23- در حالي كه خواهرتون بايد بمونه خونه و آشپزي ياد بگيره شما ميريد بيرون و گل كوچيك بازي ميكنيد
24- لازم نيست آدرس تمام مزون ها، پاساژها ،بوتيك ها و مراكز لاغري شهرتون رو حفظ باشيد
25- اگه تو خيابون تويوتا كمري جلوي پاتون نگه نداشت به راحتي سوار يه پيكان ميشيد
26- لازم نيست هميشه جاي جورابهاي همسرتون رو حفظ باشيد
27- فقط شما ميتونيد سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسير كنيد
28- لازم نيست روزي چهار بار مثل آمپول ب كمپلكس سريالهاي بي سر و ته وطني رو تماشا كنيد
29- لازم نيست سالي يه بار زاويه دماغتون رو نسبت به افق تغيير بديد
30- ميتونيد حتي تا محل كارتون رو هم با دوچرخه طي كنيد و كسي اونجوري به شما نگاه نكنه
31- ميتونيد راحت رو صندلي هاي جلوي اتوبوس بشينيد و در عقب دود نخوريد
32- ميتونيد با شلوارك و ركابي راحت تا سر كوچه بريد
33- خيالتون راحته كه هرگز يك خواهر شوهر (و ايضا جاري) كه مدام رو اعصابتون رزم آيش برقرار كنه نداريد
34- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نميزنه
35- در زير گرماي نابود كننده تابستون خيلي راحت با يه آستين كوتاه مياييد بيرون
36- نيازي نداريد هر روز كه از خواب پا ميشيد تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوي آيينه با خودتون ور بريد
37- نيازي نيست سه چهارم عمرتون رو توي كلاسهاي آشپزي ،خياطي،
گلدوزي، آموزش فال شيرموز و تقويت اعتماد به نفس در 3/0 ثانيه بگذرانيد
38- نيازي نيست داخل كيفتون به تعداد رنگهاي يك
Lcd لنز چشم داشته باشيد(رنگهاي Lcd معمولا بالاي 16 ميليون ميباشد)
39- اگه به انواع فنون حركات موزون آشنا نبوديد هيچ اشكالي نداره
40- فقط شما ميفهميد كه يك 206 اسپرت خفن چقدر زيباست
41- بدون اينكه كسي بهتون چيزي بگه ميتونيد ساعتها پلي استيشن بازي كنيد
42- با ديدن سوسك و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نميايند و جلوتون رژه نميروند
43- فرق Cd رو با بشقاب ميوه خوري متوجه ميشيد
44- با يك سرماخوردگي سه ماه در Ccu بيمارستان بستري نخواهيد شد
45- ميتونيد يه جوك بامزه تعريف كنيد بدون اينكه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخنديد
46- روي در هيچ مغازه اي ننوشته اند كه از پذيرفتن آقاياني كه شئونات اسلامي را
رعايت نكنند معذوريم(بس كه محجوب هستند آخه)
47- داشتن ريش پروفسوري از ويژگي هاي بسيار ممتاز است كه مخصوص شما آقايان ميباشد
48- فقط شما ميتونيد كت و شلوار بپوشيد و كروات بزنيد و كلي خوشتيپ بشيد
49- بيش از 60 درصد رشته هاي مهندسي رو شما به خودتون اختصاص داديد (ديگه از اين با كلاس تر؟)
50- و در نهايت اينكه ميتونيد تو خيابون از هر كس كه دلتون خواست بپرسيد ساعت چنده؟!
Share
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: پنجاه مزيت زن بودن/پنجاه مزيت مرد بودن/طنز ,
تاریخ : 13 / 6 / 1390
نویسنده : سروش
جك و دوستش باب تصميم مي گيرند براي تعطيلات به اسكي برند.

با همديگه رخت و خوراك و چيزهاي ديگرشان را بار ماشين جك مي كنند و به سوي پيست اسكي راه مي افتند.

پس از دو سه ساعت رانندگي، توفان و برف و بوران شديدي جاده را در بر گرفت چراغ خانه اي را از دور مي بينند و تصميم مي گيرند شب را آنجا بمانند تا توفان آرام شود و آنها بتوانند به راه خود ادامه دهند.

هنگامي كه نزديكتر مي شوند مي بينند كه آن خانه در واقع كاخيست بسيار بزرگ و زيبا كه درون كشتزار پهناوريست و داراي استبلي پر ازاسب و آن دورتر از خانه هم طويله اي با صدها گاو و گوسفند است.

زني بسيار زيبا در را باز مي كند. مردان كه محو زيبايي زن صاحبخانه شده بودند، توضيح مي دهند كه چگونه در راه گرفتار توفان شده اند و اگر خانم خانه بپذيرد شب را آنجا سر كنند تا صبح به راهشان ادامه دهند.

زن جذاب با صدايي دلنشين گفت:

همانطور كه مي بينيد من در اين كاخ بزرگ تنها هستم، اما مساله اين است كه من به تازگي بيوه شده ام و اگر شما را به خانه راه دهم از فردا همسايه ها بدگويي و شايعه پراكني را آغاز مي كنند.

جك پاسخ داد: نگران نباشيد، براي اين كه چنين مساله اي پيش نيايد ما مي تونيم در استبل بخوابيم. سحرگاه هم اگر هوا خوب شده باشد بدون بيدار كردن شما راه خود را به طرف پيست اسكي ادامه خواهيم داد.

زن صاحبخانه مي پذيرد و آن دو مرد به اصطبل مي روند و شب را به صبح مي رسانند بامداد هم چون هوا خوب شده بود راه مي افتند.
...
چندين ماه بعد جك نامه اي از دادگاه دريافت مي كند.

در آغاز نمي تواند نام و نشانيهايي كه در نامه نوشته بود را به ياد آورد اما سر انجام پس از كمي فشار به حافظه مي فهمد كه نامه دادگاه درباره همان زن جذاب صاحبخانه اي است كه يك شب توفاني به آنها پناه داده بود.

پس از خواندن نامه با سرگرداني و شگفت زده به سوي دوستش باب رفت و پرسيد:

باب، يادت مياد اون شب زمستاني كه در راه پيست اسكي گرفتار توفان شديم و به خانه ي آن زن زيبا و تنها رفتيم؟

باب پاسخ داد: بله

جك گفت: يادته كه ما در اصطبل و در ميان بو و پشگل اسب و قاطر خوابيديم تا پشت سر زن صاحبخانه حرف و حديثي در نيايد؟

باب اين بار با صدايي لرزانتر پاسخ داد: آره.. يادمه

جك پرسيد: آيا ممكنه شما نيمه شب تصادفي به درون كاخ رفته باشيد و تصادفي سري به آن زن زده باشيد؟

باب سر به زير انداخت و گفت: من … بله…من…

جك كه حالا ديگر به همه چيز پي برده بود پرسيد: باب ! پس تو … تو تو اون حال و هوا و عشق و حال خودت رو جك معرفي كرده اي؟!…تا من .. بهترين دوستت را ...!

جك ديگر از شدت هيجان نمي توانست ادامه دهد… ، باب كه از شرم و ناراحتي سرخ شده بود گفت: ... جك… من مي تونم توضيح بدم.. ما كله مون گرم بود و من فقط مي خواستم .. فقط…حالا چي شده مگه؟

جك احضاريه دادگاه را نشان داد و گفت:

اون زن طفلك به تازگي مرده و همه چيزش را براي من به ارث گذاشته
Share
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: توفيق اجباري ,
تاریخ : 7 / 6 / 1390
نویسنده : سروش

جیبها تو Search میکنه ! پولاتو Delete میکنه ! خانوادتو Edit میکنه! ارتباط با دوستاتو Cut میکنه ! دوستهای خودشو Paste میکنه ! موبایل‌تو Scan میکنه ! خوشی‌هاتو Cancel میکنه ! اموالتو Rename میکنه ! هر چی قربون صدقش بری تو Recycle Bin میکنه ! هر چی منفی بهش گفتی Save میکنه ! کوچکترین مسائل رو Recovery میکنه ! هر وقت باهات دعواش بشه همشونو Restore میکنه ! روتو زیاد کنی Rebootتت میکنه ! آخرش هم ، مخت رو Hang میکنه !

Share
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: طنز/شباهت زن و کامپیوتر ,
تاریخ : 5 / 6 / 1390
نویسنده : سروش

افزونه جدید ویندوز برای کاربران ایرانی

 

Share
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: طنز/ تصویر: افزونه جدید ویندوز برای کاربران ایرانی ,
تاریخ : 5 / 6 / 1390
نویسنده : سروش


پزشكان معمولا خاطرات جالبي از كار و بيمارانشان دارند. علت جالب بودن اين خاطرات يا بخاطر برخوردهاي بانمكي است كه بيماران با پزشك يا بيماريشان مي‌كنند يا كمبود اطلاعات پزشكي است يا شايد وقوع بعضي اتفاقات در فضايي كه سايه مرگ و بيماري در آن وجود دارد خود به خود تبديل به طنز مي‌شود. اما مهم اينجاست كه يك پزشك عمومي با ذوق هر از چندگاهي خاطراتش را از اين ماجراها در وبلاگش مي‌نويسد كه بسيار خواندني هستند:

* گلوي بچه رو كه نگاه كردم مادرش گفت: آقاي دكتر! گلوش چرك داره؟ گفتم: چركش تازه مي خواد شروع بشه. گفت: اين بچه هميشه همين طوره٬ هميشه عفونتش اول شروع مي شه بعد زياد مي شه!

* به دختره گفتم: مشكلتون چيه؟ با يه صداي گرفته گفت: هيچي فقط چند روزه كه اصلا صدام درنمي ره!

* به دختري كه با استفراغ اومده بود گفتم: اسهال هم دارين؟ گفت: حالتشو دارم اما نمياد!

* يه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود. به دختره گفتم: مشكلتون چيه؟ گفت: دلهره دارم. مادرش زد زير خنده و بعد گفت: مامان! دل پيچه نه دلهره! پرسيدم: چيز ناجوري نخوردين؟ مادرش گفت: چرا «چيسپ» خورده و اين بار نوبت دختر بود كه بزنه زير خنده و بگه: مامان چيپس نه چيسپ!

* به آقائي كه با سردرد اومده بود گفتم: قبلا هم سابقه داشتين؟ گفت: مثلا چه سابقه اي؟ بعد گفتم: توي خونه داروئي نخوردين؟ گفت: مثلا چه داروئي؟ نسخه شو كه نوشتم گفتم: ديگه هيچ ناراحتي نداشتين؟ گفت: مثلا چه ناراحتي؟

* به خانمه گفتم: اشتهاتون خوبه؟ گفت: هر وقت بتونم غذا بخورم مي تونم بخورم!

* پيرمرده گفت: همه بدنم درد مي كنه غير از آرنج دست چپم. گفتم: يعني آرنج دست چپتون درد نمي كنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خيلي» درد مي كنه!

* خانمه اومد و گفت: برام يه آزمايش بنويس. گفتم: چه آزمايشي؟ گفت: نمي دونم. چند وقت بود كه هر دو دستم درد مي كرد. چند هفته پيش از اين دستم آزمايش خون گرفتم بعد دردش افتاد حالا مي خوام بگم از اين دستم هم خون بگيرن ببينم دردش مي افته؟!

* به خانمه گفتم: بايد يه آزمايش بدين. گفت: نمي دم! گفتم: چرا؟ گفت: مي ترسم بفهمم يه مرض ناجوري دارم!

* خانمه مي گفت: توي آزمايشگاه درمونگاه آزمايش دادم گفتند عفونت داري اما بيرون آزمايش دادم گفتند سالمه! آزمايشهاشو نگاه كردم ديدم توي درمونگاه آزمايش ادرار داده و بيرون آزمايش خون!

* خانمه مي گفت: فكر كنم باز گلوي بچه ام چرك كرده. گفتم: از كجا فهميدين؟ گفت: آخه از ديروز داره دهنش بوي كپسول مي ده!

* خانمه مي گفت: بچه ام چند روزه يبوست داره براش شياف هم گذاشتم خوب نشد. گفتم: چه شيافي براش گذاشتين؟ گفت: استامينوفن!

* مريض هاي درمانگاه تمام شدن و از مطب ميام بيرون يه هوائي بخورم. مسئول پذيرش كه اهل همونجاست داره با يكي از اهالي روستا صحبت مي كنه و ازش مي پرسه: داروهائي كه دكتر دومي براتون نوشت با دكتر اولي فرق داشت؟ روستائي محترم مي گه: خوب معلومه٬ مگه كود حيوونهاي مختلف با هم فرق نمي كنه؟ خوب داروهاي دكترها هم با هم فرق مي كنه!

* يه پسر جوون با فشار خون پائين اومده بود. گفتم: مي تونين بمونين سرم بزنين؟ گفت: نه. گفتم: آمپول مي زنين؟ گفت: نه. خانم جووني كه باهاش بود گفت: آقاي دكتر لطفا يه شربت ماستي (آلومينيم ام جي اس) براش بنويسين. گفتم: چرا؟ گفت: آخه مي گن چيزهاي شيرين فشار خونو بالا مي برن!

* روز شنبه اين هفته يه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند. گفتم: چند روزه كه مريضه؟ پدره گفت: دو روزه مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانيت به مادرش گفت: آخه جمعه كه تعطيله!

* مرده با كمردرد اومده بود، وقتي مي خواستم نسخه بنويسم گفت: آقاي دكتر! بي زحمت هر چي مي خواين بنويسين فقط پماد ننويسين! گفتم: چرا؟ گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هيچ كسي نيست كه برام پماد بماله!

* به خانمه گفتم: كجاي سرتون درد مي كنه؟ دستشو گذاشت روي سرش و گفت: همين جا درست توي لگن سرم.

Share
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: خاطرات يك پزشك /طنز ,
تاریخ : 13 / 4 / 1390
نویسنده : سروش

شهرام شکیبا: از آنجایی که آقای اسفندیار رحیم‌مشایی فردی بسیار عمیق و اندیشه‌مندی بزرگ و اسلام‌شناسی برجسته‌اند، آثار و برکات وجودی‌شان نیز چنین است. چندان که سایت «تماشا» که گفته می‌شود متعلق است به طیف نزدیک به ایشان، همانند روزنامه «هفت صبح» با پرداختن به مسائل جدی زندگی مردم، اساساً سعی در اصلاح دیدگاه‌های آنان دارد. در همین «تماشا» خواندیم: «فشار شدید و شبانه‌روزی کاری که به دکتر طی شش سال گذشته وارد شده، باعث شده تا پزشک معتمد توصیه کند وی به شنا و سونادرمانی مشغول شود. دکتر احمدی‌نژاد ابتدا در این‌باره مقاومت کرده بود اما با توصیه دوباره پزشک و اصرار اطرافیان و جهت جلوگیری از وارد شدن وقفه در جریان خدمت به مردم ناچار این توصیه پزشکی را پذیرفت.» دقت بفرمایید به عمق خبر مربوطه و وجه حیاتی آن برای کلیه مخاطبان. اما کاش دوستان دقت می‌کردند که این‌جور خبرها غالباً درباره فوق‌ستاره‌ها و به قول فرنگی‌ها کسانی که سلبریتی هستند، نوشته می‌شود. مثلاً خواندن چنین خبری درباره براد پیت یا همسرش زیاد دور از انتظار نیست، البته در نشریات عامه‌پسند. به هر حال من در این ماجرا رد پای جریان انحرافی را به روشنی می‌بینم و از همین جا اعلام می‌کنم که: «آقای احمدی‌نژاد من به شما علاقه‌مندم. قدری مواظب خودتان باشید. بگم چه خطراتی در کمین است، بگم؟!» گویند خلایق که به دیوانه قلم نیست من گشتم دیوانه توکلت‌ُ علی‌الله می‌گویم هرچه باداباد. 1- دوستان و اطرافیان به اصرار شما را توصیه کرده‌اند به سونا رفتن؛ کدام سونا؟! نکند سونای زعفرانیه باشد. ماجرای آنجا را که به خاطر دارید. 2- پس‌فردا معاندان و دشمنان کج‌اندیش شما بوق دست می‌گیرند که «آهای چه نشسته‌اید که جریان انحرافی رئیس‌جمهور را برده‌اند استخر که زیرآبی یادش بدهند.» 3- هر حمام و سونایی که جریان انحرافی شما را به آنجا می‌برد، به اسمش دقت کنید. در سال‌های دور یک حمامی به نام فین بوده که سر امیرکبیر را در آن زیر آب کردند. (اصطلاحاً عرض می‌کنم) 4- از من می‌شنوید بی‌خیال ماجرا بشوید. یکی از همین دوستان سفارش کند یک ذره نبات نظر کرده بیاورند، چله‌بُری کنند، آب باطل‌السحر بریزند چهار گوشه دفتر، ورد بخوانند، حرز صحت و سلامت برایتان بنویسند به بازو ببندید و این‌ها... اینجوری راحت‌تر است، حرف و حدیث هم از تویش درنمی‌آید. موز در محضر نامحرم حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی در باب اختلاط در دانشگاه‌ها گفته‌اند: «من گاهی خنده‌ام می‌گیرد. می‌گویم: مدرسه دختر و پسر از هم جداست. راهنمایی‌ها که هنوز شهوت ندارند، از هم جداست. دانشجو که شهوتش گُر می‌کشد، مختلط است. آن وقت خنده‌دار است که یک مشت دکتر در یک اتاق نشسته‌اند. من از این دکترها خنده‌ام می‌گیرد. اسمش را اسلامی کردن دانشگاه می‌گذارند. دختر و پسر را قاطی هم کردند، در اتاق نشسته‌اند موز می‌خورند.» 1- حاج‌آقا، دبیرستان را فراموش کردید. شهوت دبیرستانی‌ها زغالش گل انداخته یا خیر؟ 2- تا جایی که من می‌دانم «مشت» را برای پسته و تخمه و سایر انواع آجیل به کار می‌برند. دکترها را براساس تعداد، «چند نفر» و... می‌گویند. 3- فقط موز اشکال دارد؟ اگر دور هم باشند و میوه دیگری، مثلاً خیار بخورند چه حکمی دارد؟ البته از منظر سیاسی قطعاً خوردن خیار به خاطر رنگ سبزش مسئله‌سازتر است. اما اینجا سؤال من به بحث شیرین اخلاق برمی‌گردد. 4- اگر ایستاده باشند و موز بخورند، چه حکمی دارد؟ خوردن موز در حالات دیگر مثل نیم‌خیز یا در حال راه رفتن چه حکمی دارد؟ 5- با توجه به اینکه در فضای سربسته و دربسته‌اند، اما گروهی مشغول خوردن موز هستند، باز هم امکان به گناه افتادن به شکل گروهی موجود است؟! 6- البته بنده اخبار و روایات فراوانی در باب کراهت و در مواردی حرمت موز خوردن در محضر نامحرم شنیده‌ام ولی متأسفانه منبع و مأخذش را به خاطر ندارم. اگر ممکن است شما بفرمایید. 7- حاج‌آقا مسالهٌ: اگر ما که روحانی نیستیم،‌ ببینیم یک مشت دکتر دختر و پسر در یک اتاق نشسته‌اند و موز می‌خورند و خنده‌‌مان بگیرد. آیا خنده‌‌مان «حلال» است یا «مکروه» یا «حرام»؟

Share
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: طنز / رئیس‌جمهور در استخر ,
تاریخ : 11 / 4 / 1390
نویسنده : سروش

سلام چه خبروادامه...

Share
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: طنز , گالری , ,
برچسب‌ها: عكس ايراني ها در فيسبوك ,
تاریخ : 31 / 3 / 1390
نویسنده : سروش

بعد از رمزگشایی از لوگوی صهیونیستی کوکاکولا، اخیرا هم دانشمندان مومن و متدین توانستند پس از سال ها مطالعه و تحقیق، لوگوی pepsi رو هم رمز گشایی کنند و دریافتند که این هم توطئه ای از جانب دشمن بوده

Pay Each Penny Save Israel
پرداخت هر پنی ذخیره اسرائیل است

با روشن شدن این دشمنی آشکار و رو شدن دست لابی های صهیونیستی، شرکت های ایرانی هم ساکت ننشسته و در حرکتی هماهنگ به تشریح نام خود پرداختند تا مشت محکمی باشد بر دهان اسراییل جنایت خوار!

(توجه: نام شرکت ها با کنار هم گذاشتن حروف اول کلمات، به دست آمده)

پفک نمکی = پایمردی فلسطین، کابوس ناگوار ملت کینه توز یهودی.

تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست.

شادنوش = شکست اسرائیل دربرابر نیروی ولایتمدار شیعیان.

داماش = دندان اسرائیلو مردم ایران شکستند!!!!!

کاله = کشور اسرائیلو له میکنیم !!!!

پگاه = پاشو گمشو اسرائیل هرجایی!!!

بن ساله = بنیامین نتانیاهو، سگ اسرائیلی لندهور

اتکا = این تو کالبدت اسرائیل

دامداران = دهن این مردم دهاتی اسرائیل را، استغفرا... نزار دهنم باز شه.

چی توز = (چیزی در موردش نمی گم. ببینم خودتون می تونید چیزی بگید یا نه...)

Share
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: کل کل بعد از رمزگشایی از لوگوی صهیونیستی کوکاکولا و پپسی ,
تاریخ : 1 / 4 / 1390
نویسنده : سروش

خونه مشغول کار بودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید:

دخترم: بابا، چی؟ اونم زنه؟

من: نه مامانی، بابا مرده.

دخترم: مامان تو زنی یا مردی؟

من: زنم دیگه پس چی ام؟

دخترم: راست میگی مامان؟

من: آره چطور مگه؟

دخترم: هیچی مامان! دیگه کی زنه؟

من: خاله مریم، خاله آرزو، مامان بزرگ

دخترم: دایی سعید هم زنه؟
 

......
Share
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: من زنم یا مردم؟؟؟؟؟ ,
تاریخ : 3 / 4 / 1390
نویسنده : سروش
آخرين متدهاي روز جهان در زمينه ي نحوه ي محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ي امتحان):

اين جفنگيات مرسوم که در برگهي امتحان مينويسند و از بيماري مادر تا اينکه اگر اين درس را نمره نياورم مشروطم ميشوم و ... هم، خيلي خز شده و هم، حتي يک بچه ي 5 ساله باور نميکند؛ چه برسد به يک دکتر! کمي نوآوري و خلاقيت داشته باشيد. جناب استاد به اندازه ي کافي خودش مشکلات و بدبختي دارد، ديگر نياز نيست شما با آن خط زيباي منحصر به فردتان يک صفحه ي آچار برايش از مشکلاتتان بگوييد. حالا باز اي کاش فقط يک نفر چنين خزعبلاتي مي نوشت. يکهو مي بيني از 30 نفر دانشجو، بيست و هشت نفر عينا نوشته اند که اگر اين درس را نمره نگيريم مشروطيم و مادرمان مريض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار اين مشکلات را هم از روي ديگر تقلب کرده اند.

روشي پليد
يک درس ساده اي بود که من بنا به دلايلي نتوانسته بودم اصلا اين درس را
بخوانم و با ذهن کاملا خالي سر جلسه امتحان رفتم. نيم ساعتي نشستم و ديدم
هيچکدام از اين سوالات حتي برايم آشنا هم نيست. يک جمله در پايان برگه
نوشتم و برگه را تحويل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده اي که سر جلسه ي امتحان از سوي ديگر دانشجويان
شاهد بودم از دادن اين امتحان خودداري کرده و نمرهي صفر را به بيستِ با
تقلب ترجيح ميدهم.»

نمره کسب شده : الف

صم بکم عمى فهم لايعقلون
درس معارف بود. ميدانستم موضوع درس چيست و مباحثش در چه زمينه اي است -
با عرض خسته نباشيد به خودم- اما جزئيات مطالب و محتواي درس را
نميدانستم. سوالات توزيع شد و باز هم ديدم سوالات کمي برايم ناآشناست. از
مغرب و مشرق و زمين و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب ديني کلاس اول
ابتدايي، آقاي واسعي گفته بود که مثلا چگونه مواد غذايي در بدن مادر
تبديل به شير ميشود تا برهان نظم و عليت که در دبيرستان خوانده بودم. اما
نقطه ي طلايي برگه اين جمله بود:

«جناب استاد براي من کاري نداشت که عين محتواي کتاب را برايتان کپي کنم
اما شما با روش زيباي تدريس خود به ما ياد داديد که چگونه تنها به منابع
اکتفا نکنيم. گفتيد در دين عقل هم سهيم است و نبايد «صم بکم عمى فهم
لايعقلون» بود. پس من ترجيح دادم مفهوم را بفهمم ولي کپي نکنم بلکه از
دانسته هاي خود بنويسم.»

نمره ی کسب شده : بيست !

وساطت حافظ
استاد شهبازی دکتراي ادبيات بود و استاد درس شيوه ي نگارش . عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بيت از حافظ ميخواند و چشمانش
پر از اشک ميشد. و اما سوالات چي.....؟ نه که بلد
نباشم اما در حد 15-16 بيشتر نميگرفتم. قبل از امتحان سري به اينجا زده
بودم و واژه ي «شهباز» را در ديوان حافظ سرچ کردم و آن بيت را کف دستم
ثبت کردم. زير برگه امتحان نوشتم :

«جناب استاد من که «حافظ» را نميشناختم؛ اين شما بوديد که در اين ترم عشق
حافظ را در وجود من انداختيد! و باعث شديد تا با اين شاعر آسماني آشنا
شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالي به حافظ بزنم و ببينم چه ميشود، اين
بيت آمد»:

خاکيان بي بهره اند از جرعه ي کاس الکرام اين تطاول بين که با عشاق مسکين کرده اند

شهپر زاغ و زغن زيبا صيد و قيد نيست اين کرامت همره شهباز و شاهين کرده اند

نمره کسب شده : بيست!

اگه مردي منو بنداز
با حساب خودم 13- 14 ميشدم. اما اين نمره براي من که عنوان شاگرد سومي!!!
کلاس را يدک ميکشيدم خيلي فجيع بود. استاد فوق العاده جدي و بداخلاق بود
و چندان نميشد طرفش رفت. يک جمله پايان برگه نوشتم:

«جناب استاد حضور در کلاس شما در اين ترم برايم بسيار مغتنم و مفيد بود.
اگر ترم بعد با ما درس برميداريد که هيچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم اين
درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشيد.»

نمره کسب شده : نوزده
Share
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: به جای تقلب از این روش ها بهره ببرید , , , ,
آخرین مطالب

/
هر چیز که دیدم همه بگذاشتنی بود جزیادتوای دوست که ان داشتنی بود. با سلام: قول بده که هرگز با من موافق نباشی، حداقلش این که کاملا یا فی البداهه موافق نباشی. قول بده که همیشه دنبال موضوعی برای مخالفت در این وب خواهی گشت، دنبال استثناهایی برای چیزهایی که من گذاشته ام و مطالبی که به نظرت بی ربط و غلط می رسد. این طوری به من فرصت می دهی که ازت یاد بگیرم. من اگر پاسخی ندادم این طور تعبیر کن که موافق نظرت بودم.این وب مجالی است جهت روشنگری و پالایش. امیدوارم بزودی مرا کلیک کنی