راز زندگی یک زوج موفق
سلام چه خبر -وبی متفاوت ومتنوع و بروز
تاریخ : 5 / 2 / 1390
نویسنده : سروش

یک روز از یک زوج موفق سوال کردم:

دلیل موفقیت شما در چیست؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟

آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم و قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!

گفتم: آفرین! زنده‌باد! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای! من بهت افتخار می‌کنم.

حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چی هست؟

آقاهه گفت: از روز اول قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی نظر بده و تصمیم بگیره، مسائل بی‌اهمیتی مثل این که
ما چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم و ...

گفتم: پس اون مسائل کلی که تو در موردش نظر می‌دی، چی‌ هست؟

آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور ميانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم

 

Share
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: طنز , ,
برچسب‌ها: راز زندگی یک زوج موفق ,
تاریخ : 22 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

يه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن کلاغه سفارش چايي ميده چايي رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار. مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي! چند دقيقه ميگذره باز کلاغه 
سفارش نوشيدني ميده باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار
مهموندار ميگه : چرا اين کارو کردي؟
کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي !
بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره
خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خورده تفريح کنه ...
مهموندارو صدا ميکنه ميگه يه قهوه براش بيارن قهوه رو که ميارن
يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟ 
خرسه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي.
اينو که ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که
بندازنش بيرون. خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه
کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده و بد ترکیب تو که بال نداري مگه 
مجبوري پررو بازي دربياري!!!!!!!!

Share
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: طنز , تفریح وسرگرمی , ,
برچسب‌ها: جوک و طنز ,
تاریخ : 22 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

وقتی پایت خواب می رود نمی توانی درست راه بروی، لنگ می زنی،
وقتی قلبت خواب می رود نمی توانی درست فکر کنی، عاشق می شوی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

عجب دنیای نامردی، عجب پیمانه سردی، عجب زخمی، عجب دردی، مسیج بده اگه مردی!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

يكي مونده به آخرين  پیام ماهواره امید:امشپ فیلم یوزارسیف به وقت سیاره زهره ساعت چند پخش میشه ؟

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

به علت برخورد شهاب سنگ به نقطه حساس ماهواره امید، نام آن به آرزو تغییر یافت

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


در وفا هیچ کس استاد نیست اما در بی وفایی همه استادن، چطوری استاد؟! 
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Share
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 22 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

آقایان محترم !اگر میخواهید در زندگی خوشبخت باشید! باید این قوانین را رعایت نمایید:

 

 

قانون طلايی اول: بايد زنی داشته باشيد که در کارهای خانه کمک کند، خوب آشپزی کند، گردگيری کند...

قانون طلايی دوم: بايد زنی داشته باشيد که سرگرمتان کند، شما را بخنداند، باعث فراموشی غصه شود...

قانون طلايی سوم: بايد زنی داشته باشيد که بتوانيد به او اطمينان کنيد و مطمئن باشيد هيچوقت به شما دروغ نميگويد...

قانون طلايی چهارم: بايد زنی داشته باشيد که در کنارش به آرامش برسيد و از بودن با او لذت ببريد...

قانون طلايی پنجم: خيلی خيلی مهم است که اين چهار زن از وجود يکديگر بيخبر باشند!

Share
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 24 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

 

 

یکی بود، یکی نبود. همین دور و برها مرد مغازه داری بود که یک روز صبح، مثل هر روز در مغازه اش را

 

باز کرد. بسم اللهی گفت و وارد مغازه شد. پارچه ای برداشت تا ترازویش را تمیز کند که اوّلین مشتری

 

وارد مغازه شد.


- سلام آقا!


- سلام خانم!


- لطفا یک کیلو شکر و یک شیشه شیر به من بدهید.


- به روی چشم.


مرد پارچه را کنار گذاشت و رفت تا شکر و شیر بیاورد. مشتری از فرصت استفاده کرد و پرسید: خوب،

 

حال دخترتان چه طور است؟


مرد طبق معمول جواب داد:
خوب است. ممنونم


اما انگار چیز ...
 

Share
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: ادبیات , طنز , ,
برچسب‌ها: یک کلاغ و چهل کلاغ چیست؟؟؟ ,
تاریخ : 26 / 1 / 1390
نویسنده : سروش


 

یه روزی آقای کلاغ ، به قول بعضیا زاغ


رو دوچرخه پا میزد ، رد شدش از دم باغ


پای یک درخت رسید ، صدای خوبی شنید


نگاهی کرد به بالا ، صاحب صدا رو دید



یه قناری بود قشنگ ، بال و پر ، پر آب و رنگ


وقتی جیک جیکو میکرد ، آب میکردش دل سنگ



قلب زاغ تکونی خورد ، قناری عقلشو برد


توی فکر قناری ، تا دو روز غذا نخورد



روز سوم کلاغه ،رفتش پیش قناری

 


گفتش عزیزم سلام ، اومدم ...

Share
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: ادبیات , طنز , ,
تاریخ : 23 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

 

 

اولین بار که ناسا فضانوردان خود رابه فضا فرستاد متوجه شد خودکارها درجایی که جاذبه صفر نمی نویسند...
برای مبارزه با این مشکل دانشمندان ناسا یک دهه وقت صرف کردنند وبعد از خرج شدن 12میلیارد دلار توانستند خودکاری بسازند که در جاذبه صفر در زیر آب و بر تمام تمام سطوح بجز شیشه مینوشت و جوهرش در منهای 300 درجه سانتی گرادهم یخ نمیزد !

اما روسها در این میان راه حل بهتری پیدا کردند :
! از همان ابتدا با
مداد می نوشتند !
این مهم نیست که مرگ کی و کجا به سراغتان می آید
مهم این است که شما در آن زمان آنجا نباشید !

Share
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: ادبیات , طنز , ,
تاریخ : 16 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

روی اسبها کلیک کنید 

Share
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 2 / 1 / 1390
نویسنده : سروش

عروس و داماد

سلام چه خبر

Share
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
موضوعات مرتبط: رنگارنگ , طنز , کاریکاتور , ,
تاریخ : 16 / 12 / 1384
نویسنده : سروش

انیمیشن بسیارزیبا و جالب

http://fc01.deviantart.com/fs13/f/2007/077/2/e/Animator_vs__Animation_by_alanbecker.swff

سلام چه خبر-انیمیشن

Share
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
موضوعات مرتبط: رنگارنگ , طنز , ,
آخرین مطالب

/
هر چیز که دیدم همه بگذاشتنی بود جزیادتوای دوست که ان داشتنی بود. با سلام: قول بده که هرگز با من موافق نباشی، حداقلش این که کاملا یا فی البداهه موافق نباشی. قول بده که همیشه دنبال موضوعی برای مخالفت در این وب خواهی گشت، دنبال استثناهایی برای چیزهایی که من گذاشته ام و مطالبی که به نظرت بی ربط و غلط می رسد. این طوری به من فرصت می دهی که ازت یاد بگیرم. من اگر پاسخی ندادم این طور تعبیر کن که موافق نظرت بودم.این وب مجالی است جهت روشنگری و پالایش. امیدوارم بزودی مرا کلیک کنی